برنامه عمران سازمان ملل متحد (UNDP) در ادامه مستندسازی روایتهای دردناک دختران محروم از تحصیل افغانستان، اینبار به سراغ فریبا رفته است، دختری که میرفت تا مدافع حقوق دیگران شود اما حق خودش پامال شد.
این نهاد مربوط به سازمان ملل متحد در گزارشی که روز دوشنبه، ۹ دلو، نشر شده، محرومیت فریبا از تحصیل و روی آوردنش به ایجاد کارخانه تولید قروت در ولایت بامیان در مرکز افغانستان را به تصویر کشیده است.
فریبا سال گذشته آخرین سال دانشگاه خود را در رشته حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه بامیان سپری میکرد، تنها ۲۴ روز مانده بود به پایان دوره تحصیلاتاش در مقطع لیسانس، اما طالبان با محروم ساختن دختران از تحصیل، فراغت از دانشگاه را برای فریبا و هزاران دختر همانند او به رویا مبدل کردند.
فریبا به پدر و مادرش قول داده بود تا زحمات آنان را که برای تحصیلاتاش متقبل شده بودند، با موفقیت و فراغت از دانشگاه جبران کند؛ اما به نظر میرسد هم رویای فریبا و هم جبران زحمات پدر و مادرش تحقق یافتنی نبوده است.
فریبا میگوید، پس از ناامید شدن از وکیل مدافع شدن، به کاروبار روی آورد، او با جمعآوری لبنیات از محلهاش به تولید قروت میپرداخت تا هم سرگرمی برای خود ایجاد کرده باشد و هم کسبوکاری را سروسامان دهد.
به گفته فریبا وضعیت نابسامان اقتصادی در کشور سایه بر کاروبارش انداخت و سفارشاتاش ۶۰ درصد با رکود، مواجه شد.
او میگوید: «زنان در ولسوالیها حتی از نگهداری گوسفند و گاو دست کشیدند زیرا تقاضا وجود نداشت. امیدم را از دست داده بودم.»
حین از هم پاشیدن کسبوکار فریبا برنامه عمران سازمان ملل متحد (UNDP) به سراغاش رسید. روزنهای که با یکهزار و ۵۰۰ دالر امریکایی نه تنها سبب نجات او از انزوا شد بلکه کاروبارش رنگوبو گرفته و پس از فراگیری مهارتهای تجاری با زنان دیگر، آشنا شد.
فریبا با بهدست آوردن بازارهای جدید، کاروبار خود را توسعه داده و در حال حاضر کارمندان زیادی استخدام کرده است.
او میگوید: «این برنامه به من امید داد و به من آموخت که زنان در افغانستان تنها نیستند، زنان و سازمانهای دیگری نیز در کنار ما خواهند بود.»
حالا فریبا هفت کارمند زن دارد که روزانه با گردآوری لبنیات از روستایهای دور دست مرکز بامیان، چرخه اقتصادی صدها خانواده دیگر نیز را فعال نگهداشته است.
او رویای گسترش کاروبارش تا سرحد صادرات به بیرون از کشور را در سر میپروراند.
ظاهراً فریبا با کسبوکار تازهاش توانسته کاری برای خود و شماری از زنان دیگر خلق کند؛ اما رنج دوریاش از دانشگاه و آرمان رسیدن به وکالت را هنوز در دل دارد و شاید هیچ بدیلی نتواند جای آن را پُر کند.
همانند فریبا صدها هزار دختر دیگر نیز در افغانستان به شدت سنتزده وجود دارد که از نعمت آموزش و تحصیل محروم شده و راه دیگری نیز جز محبوس شدن در چهار دیواری خانه، برایشان نمانده است.
معلوم نیست که فردای چند سال بعد افغانستان در نبود کادرهای آموزش دیده در میان زنان چگونه خواهد بود.
افغانستان در نبود نسل زن با سواد به چه سیاهچالهای خواهد ماند که جبراناش را با هیچ بدیلی نتوان کرد.